کد مطلب:77536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

خطبه 052-در نکوهش دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الا و ان الدنیا قد تصرمت و آذنت بانقضاء»

یعنی آگاه باش كه به تحقیق كه دنیا متقضی و درگذرنده است و اعلام كرده است به انقضاء و درگذشتن، یعنی تمتع و تلذذ هر كسی در دنیا آنا فانا، در تصرم و فنا و درگذشتن است و اعلام كرده است به زبان تغیرات و تنقلات و تحولات از حالی به حالی و صفتی به صفتی با علامتش به انقضا و درگذشتن مدت بقا و رسیدن وقت فنا.

«و تنكر معروفها و ادبرت حذاء»

یعنی نمی داند معروف و نیكوكاری خود را، یعنی راه به احسان و نیكی نمی برد و پشت كرده است سریع و تند و سبك.

«فهی تحفر[1] بالفناء سكانها و تحدو بالموت جیرانها»

یعنی پس دنیا به قبر و گور فنا می برد كسانی را كه در او ساكنند و می كشاند به مرگ همسایه های خود را. یعنی آن كسانی را كه در جوار زندگانی او ساكنند.

«و قد امر منها ما كان حلوا و كدر منها ما كان صفوا.»

یعنی به تحقیق كه تلخ است در آخرت از دنیا، آن طعامی كه شیرین است و كدر و با ثفل و درد است در آخرت از دنیا آن شرابی كه صاف است.

«فلم یبق منها الا سمله كسمله الاداوه، او جرعه كجرعه المقله، لو تمززها الصدیان لم ینقع.»

یعنی پس باقی نمی ماند از دنیا مگر آب كم ته مانده مثل آب ته مانده در مطهره، یا جرعه آبی مثل جرعه ی مقله یعنی ریگی كه بدان تقسیم می كنند آب دادن را در وقت كمی

[صفحه 330]

آب و اگر بمكد سمله را شخص تشنه (ای) فروننشیند تشنگی او، یعنی تمام منفعت دنیا مثل آب ته مانده ی مطهره است كه یك شخص تشنه را سیراب نمی كند، پس در عشری از اعشار و یكی از بسیار او كه حظ و نصیب كسی باشد، چه قدر منفعت باشد كه دلبستگی را شاید.

«فازمعوا عباد الله الرحیل عن هذه الدار المقدور علی اهلها الزوال.»

یعنی پس ثابت العزم باشید ای بندگان خدا در كوچ كردن از این سرایی كه مقدر شده است بر اهلش نیستی.

«و لا یغلبنكم فیها الامل و لا یطولن علیكم الامد.»

یعنی باید غلبه نكند شما را امل و آرزوی شهوات دنیاویه و باید دراز ننماید بر شما مدت عمر شما. یعنی مدت عمر خود را دراز ندانید و آرزوهای دور و دراز نكنید.

«فوالله لو حننتم حنین الوله العجال و دعوتم بهدیل الحمام و جارتم جوار متبتلی الرهبان و خرجتم الی الله من الاموال و الاولاد التماس القربه الیه فی ارتفاع درجه عنده، او غفران سیئه احصتها كتبه و حفظتها رسله، لكان قلیلا فیما ارجوه لكم من ثوابه و اخاف علیكم من عقابه.»

یعنی سوگند به خدا كه اگر ناله و فریاد برآرید مثل ناله و فریاد فرزند گم كرده و از ولد جدا افتاده و دعا و التماس كنید به صدای حزین كوكو كبوتر و تضرع و زاری كنید مثل تضرع و زاری منقطعین از دنیای رهبانان و عباد صومعه نشینان و بیرون روید به سوی خدا و بگذرید از اموال و اولاد از جهت التماس كردن از روی قربت و اخلاص به سوی خدا، در بلند شدن درجه نزد[2] خدا و یا در بخشیدن گناهانی كه شماره ی آن در كتابهای كرام الكاتبین خداست و در یاد رسولان و ملائكه ی حفظه ی خدا است، هر آینه مثل آن فریاد و دعا و التماس اندك باشد، درباره ی چیزی كه من امید داشته باشم از برای شما از ثواب خدا و ترسناك باشم بر شما از عذاب خدا.

یعنی ثواب و اجر آن عبادت و طاعتی را كه من ترغیب شما كنم در آن و بشارت به

[صفحه 331]

آن دهم شما را، درجه ی آن ثواب بلندتر است نزد خدا از درجات عباداتی كه شماها در طلب آن كمال ابتهال و تضرع[3] و زاری به درگاه خدا بكنید و عقاب آن معصیتی كه من انذار كنم و تخویف كنم شما را و شما را بر آن بترسانم، اشد و اكثر است از آن معصیتهایی كه شماها در غفران آن منتهای تضرع و زاری و گریه و سوگواری به درگاه خدا بكنید. یعنی ارتفاع درجه ی ثواب طاعتی را كه من مبشر و امید از برای شما داشته باشم، از احاطه ی عقول و اوهام شماها بیرون است و شدت عذاب معصیتی كه من منذر و خائف باشم بر شما از حیطه ی ادراك شما خارج است. پس آنچه را كه من امر كنم در آن، منتهای كوشش كرده باشید و آنچه را كه من نهی نمایم در آن غایت حزم و احتیاط را به عمل آورید، زیرا كه اهتمام در اوامر و نواهی من ضرورتر است از برای شما، از آنچه كه خود مهتم و ضرور بدانید

«و تالله لو انماثت قلوبكم انمیاثا و سالت عیونكم من رغبه الیه او رهبه منه دما، ثم عمرتم فی الدنیا، ما الدنیا باقیه، ما جزت اعمالكم عنكم و لو لم تبقوا شیئا من جهدكم، انعمه علیكم العظام و هداه ایاكم للایمان.»

یعنی سوگند به خدا كه اگر بگذرد دلهای شما گداختنی و روان كند چشمهای شما از جهت راغب و شایق شدن به سوی او و ترسیدن از او، خون به جای اشك، پس عمر و زندگی بكنید در دنیا مدتی كه دنیا باقی است، مساوی و برابر نشود اعمال شما، اگر چه باقی نگذشته باشید در آن طاقت و توانایی را، نعمتهای خدا را بر شما كه هر یك از آن بزرگند و مقابل نشود راه نمودن شما را به سوی ایمان، پس قدرت و توانایی شكر نعمت او در وسع شما نخواهد بود.

[صفحه 332]

و منها[4] فی ذكر یوم النحر فی صفه الاضحیه

یعنی بعضی از آن خطبه است در ذكر روز عید قربان و صفت آنچه قربانی كنند.

«و من تمام الاضحیه استشراف اذنها و سلامه عینها، فاذا سلمت الاذن و العین سلمت الاضحیه و تمت.»

یعنی از متممات اضحیه است، یعنی آن چیزی كه قربانی می كنند، تامل و درست ملاحظه كردن گوش اوست كه بریده نباشد و بی عیبی چشم اوست. پس اگر بی عیب باشد گوش و چشم، بی عیب است آن حیوانی را كه قربانی می كنند و تمام است از برای قربانی كردن.

«و لو كانت عضباء القرن تجر رجلها الی المنسك.»

یعنی و اگر اضحیه شكسته شاخ باشد، می كشد پای خود را به سوی منسك، یعنی می لنگد به سوی منسك و مذبح. و مراد آن لنگیدن كنایه از عدم صلاحیت اوست از برای قربانی یعنی پای صلاحیت اضحیه بودنش لنگ است و قابلیت بردن به مذبح را ندارد، نه اینكه كلمه ی لو در و لو كانت وصلی باشد و حكم باشد به اینكه اگر چه پا شكسته و شاخ شكسته و لنگ و لاغر هم باشد مجزی است، زیرا كه از سنت و طریقه ی ایشان علیهم السلام منع آن رسیده است.[5].

[صفحه 333]


صفحه 330، 331، 332، 333.








    1. در همه ی نسخه های دیگر نهج: تحفز یعنی به سرعت می راند و برمی انگیزد.
    2. اصل: درجه ی خدا.
    3. ن: زاری و گریه و سوگواری بدرگاه بكنید یعنی ارتفاع درجه.
    4. در برخی از نسخه های نهج البلاغه، این بخش از خطبه را، خطبه ی مستقلی گرفته اند و شماره ی 53 به آن داده اند كه درست نیست و چنانكه در این شرح و در شرح ابن ابی الحدید و ترجمه ی فیض الاسلام و در برخی نسخه های دیگر آمده، این بخش دنباله ی خطبه ی قبل است كه آن خطبه در نماز عید قربان ایراد شده است و این بخش هم در یاد كرد ویژگیهای گوسفند قربانی است.
    5. شارح درست توضیح می دهد، زیرا در روایت من لا یحضره الفقیه چنین است: و ان كانت عضباء القرن، او تجر برجلیها الی المنسك فلا تجزی و اگر شاخ شكسته باشد، یا پاهایش را در رفتن به سوی قربانگاه بر زمین كشد، پاداش بدان نمی دهند. (ج 1، باب صلاه العیدین، حدیث 1484.